این درگیری ها و مشکلات خودمان یعنی نوجوانان را میبینم به فکر فرو میروم که کاش بتوانم در اینده مشاوری باشم که در مدارش صحبت میکند و به دختران نوجوان آن روز ها چیزهایی را اموزش میدهد که به ما اموزش ندادند.
مثل ِ ارزش زیادی قایل شدن برای خود و داشتن ارزش و قواعدی برای زندگی و روابط که تحت هر شرایطی رعایتشان کنیم و اینطور از خودمان مراقبت کنیم
مثلِ دانستن اینکه اولین نفری که باید بیشتر از هرکسی مراقب ما باشد خودمان هستیم و مانند یک ولی منطقی و عاقل باید از خودمان مراقبت کنیم وقبل هر تصمیمی ان را بررسی کنیم!
مثلِ دانستن اینکه مرد ها ذاتن چگونه موجوداتی هستند و الزاما بد نیستند اما تفاوت هایی با ما دارند که باید آن ها را بدانیم و با دقت به آن ها با مرد ها ارتباط برقرار کنیم
مثلِ دانستن اینکه برای جزء جزء وجودمان ارزش قایل شیم از هر عضوی از بدن مان تا روح و احساساتمان و به سختی اجازه بدهیم کسی وارد حریم بدن و احساسات و روح ما بشود و بدانیم اینقدر با ارزش هستیم که ادم های محدودی لیاقت دارند وارد حریم ما بشوند و قبل اجازه ی ورود باید کامل مطمئن شویم و بررسی شان کنیم!
ما دختران نوجوان امروز این چیز هارا بلد نیستیم و با ضربه خوردن و زخمی شدن آموختیم ، امیدوارم دختران نوجوان فردا اینطور نباشند...